شیرین ترین

مامی کیانا و پانته آ جون

شیرین ترین

مامی کیانا و پانته آ جون

ثبت اولین دندون

دو هفته اس که چیزی واست ننوشتم

هر روز شیرینتر از روز قبل میشی  دلبندم.

دو شنبه  ،چهارم  ابان، ساعت 6 عصر متوجه اولین دندونت  شدم. میخواستم با یه تکه سیب  لثه تو بخارونم که تیزی  شو حس کردم.

مبارکت باشه مامانم. ب توجه به شرایط  نامساعد خونه(نصب کابینت) و دست مامانی که اسیب دیده هنوز فرصت  آش پختن پیدا نکردم. 

قول میدم تا اخر هفته این کار رو انجام بدم.


هه ماما

عزیز شیرینم

ای روزها خیلی  بهونه گیر شدی.

اضطراب جدا شدن  از من ،کم شیر شدنم و خستگی  دلایلش هست.

امیدوارم بتونم این روزها  رو بخوبی پشت سر بزاریم.

چهار شنبه عصر نذری که پارسال واست کرده بودم رو  ادا کردم. انشالله خدا قبو ل کنه. 

شما هم  اروم نبودی . و کلی غر زدی که زودتر بیام بغلت کنم . و مدام به لحن  عنوان  متن منو صدا میکردی.

امروز  تاسوعا ست. هوای بیرون گرفته است. تو و بابایی هنوز خوابید. میخوام واست پوره سیب زمینی درست کنم.