شیرین ترین

مامی کیانا و پانته آ جون

شیرین ترین

مامی کیانا و پانته آ جون

بازگشت به کار

من یه مامی شاغلم.

و امروز بالاخره رسید اون روزی که تو این شش ماه ازش میترسیدم.

من رفتم سر کار . صبح پانته آ  رو با بابایی بردیم خونه مامانی.خیلی سخت بود .ولی خدا رو شکر دختر خوبی بود و اذیتی واسه کسی نداشت. قورباغه مو قورت دادم.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.